در آن دوران مفهوم «فضای شخصی» بدین معنا بود که در پایان روز شما یک انسان مرده هستید و هیچ شانسی برای زنده ماندن ندارید. مطالعات این دو محقق نشان می دهد که در طول تحول و تکامل جوامع بشری این نیاز به رفتارهای اجتماعی و تعامل داشتن با اطرافیان همچنان باقی ماند که کانازاوا و لی آن را «تئوری ساوانای شادی» (the savannah theory of happiness) نام نهاده اند. اما مشخص شده که انسان های باهوش معمولاً از این قاعده طبعیت نمی کنند.
این دو محقق در مقاله ی خود چنین گفته اند:” تاثیر تراکم جمعیت بر روی رضایت از زندگی در افراد دارای ضریب هوشی پایین بیش از دو برابر افراد دارای ضریب هوشی بالا بود. افراد با ضریب هوشی بالا در صورتی بیش از اندازه ی خاصی با دوستانشان ارتباط داشتند در واقع میزان رضایتشان از زندگی به شدت کاهش پیدا می کرد”.
در واقع انسان های باهوش هر چه بیشتر با دوستان خود در ارتباط و رفت و آمد باشند احساس شادی و رضایت کمتری دارند. این تئوری معنی دار و منطقی بنظر می رسد زیرا انسان های باهوش کارهای مهم تری برای انجام دارند و نمی خواهند وقت باارزش خود را به خوشگذرانی و حرف زدن بیفایده با دوستانشان بگذرانند. پس اگر دفعه ی بعد خواستید در مورد کنسل کردن یک دیدار دوباره با دوستان به خاطر تمام کردن یک کار مهم تر فکر کنید بهتر است این مقاله را به یاد بیاورید. اگر ترجیح دادید که به کارتان بپردازید و از دیدار دوستانتان خودداری کنید بدانید که شما بدون شک از حلقه ی معدود دوستانتان باهوش تر هستید.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0