خیلی دعا کردم تا دوباره حاج همت برگردد

خیلی دعا کردم تا دوباره حاج همت برگردد

به گزارش قائم آنلاین، به رخت‌خواب‌ها تکیه داده بود. دستش را روی زانش که توی سینه‌اش کشیده بود، دراز کرده بود و دانه‌های تسبیحش تند تند روی هم می‌افتاد. منتظر ماشین بود؛ دیر کرده بود.مهدی دور و برش می‌پلکید. همیشه با ابراهیم غریبی می‌کرد، ولی آن روز بازیش گرفته بود. ابراهیم هم اصلاً‌ محل نمی‌گذاشت.