اپیدمی معلمی در یک خانواده قمی
به گزارش قائم آنلاین، معلمی توی خانوادهشان ارثی است، انگار که فرزندان این خانواده باید معلم باشند مگر اینکه خلافش ثابت شده باشد، علی، حسن، زینب، زهرا، محمد و فاطمه، ۶ فرزند از ۷ فرزند خانواده قمی هستند که همه معلم هستند. حالا صحبت از کلاس درس و شیوههای جدید آموزش و تبادل اطلاعات و
به گزارش قائم آنلاین، معلمی توی خانوادهشان ارثی است، انگار که فرزندان این خانواده باید معلم باشند مگر اینکه خلافش ثابت شده باشد، علی، حسن، زینب، زهرا، محمد و فاطمه، ۶ فرزند از ۷ فرزند خانواده قمی هستند که همه معلم هستند.
حالا صحبت از کلاس درس و شیوههای جدید آموزش و تبادل اطلاعات و خاطرات ساعتهای کلاس، بخش عمده مکالمات دورهمیهای این خانواده است. به شیوه کلاسی همدیگر را تشویق میکنند و گاهی باهم شعرهای کلاس درسشان را میخوانند. به قول خودشان روحیه دبستانی توی خانوادهشان زنده مانده است. گاهی هم از سختیها و رنجهای معلمی برای هم میگویند و اتفاقا خوب هم همدیگر را درک میکنند.
در ریشه انتخابشان که خردتر شویم همه از یک نفر نام میبرند، «پدر»؛ پدری که عمرش را در دستگاه آموزش و پرورش گذرانده و آرزویش این بوده که فرزندانش در راه تربیت نسلهای بعدی قدم بردارند و حالا این اتفاق افتاده.
زینب حیدری ورجانی، پیشکسوتتر است، لیسانس آموزش ابتدایی دارد و از سال ۷۳ به قول داستانهای دوره دبستان، خاک تخته سیاه خورده است. از دلیل انتخابش که میپرسم، میگوید: پدرم فرهنگی بود و آن زمان در دانشسرای مقدماتی کار میکرد، با معلمها سروکار داشت و خیلی دوست داشت ما معلم شویم. همین علاقه پدر برای من هم انگیزه ایجاد کرد، دوم دبیرستان آزمون ورودی بود و بعد هم مصاحبه و گزینش، همه را قبول شدم و معلم شدم، یک معلم ۱۷ ساله و بعد حین کارم ادامه تحصیل دادم.
میگوید با این که اوایل علاقه چندانی به این شغل نداشته اما هیچ وقت پشیمان نشده. «بعضی وقتها که بی مهریهایی نسبت به معلمان میبینم ناراحت میشوم اما هیچ وقت پشیمان نشدم. در محیط کار و کنار بچهها همه چیز را فراموش میکنم، دنیای بچهها را دوست دارم و غیر از سالهای اول که به اجبار پایههای بالاتر را درس دادم سالهای بعد همیشه معلم کلاس اول و دوم بودم و بودن کنار بچههایی که ساده و بیشیلهپیله هستند، برایم لذت بخش است».
با خیلیهایشان هنوز در ارتباط است، در مدرسه ای در یک روستا درس خوانده و سالها بعد تدریس را هم از همان مدرسه آغاز کرده و حالا میگوید وقتی به روستا میرود همان دانش آموزهای دبستانی را میبیند که برای خودشان خانمی شده اند. «ارتباط خیلی خوبی با بچهها دارم، همین حالا یک هفته است که پیامهای تبریک دانش آموزهای سالهای پیش و خانوادههایشان برایم میرسد و این برایم خیلی ارزشمند است که هنوز به یادم هستند».

درسهای خاطرهساز
کلاسهایی که خاطره انگیز هستند وشیوههای خاص تدریس هم گاهی کمک میکند که معلمی در ذهن دانش آموز برای همیشه ماندگار شود، کاری که زینب حیدری حالا سالهاست که توی کلاسهای درسش در پیش گرفته است. «دلم میخواهد کلاسم برای بچهها خاطره ساز باشد، ازشعر و بازی و نمایش استفاده میکنم که کلاس برای بچهها لذت بخش شود، هر وقت هم که وسط کلاس خسته میشویم باهم ورزش و بازی میکنیم و بعد دوباره با انرژی بیشتر، کارمان را ادامه میدهیم».
با این همه اما این شغل، سختیهای بسیاری هم دارد، این معلم با سابقه معتقد است هر سال ارتباط عمیق با ۳۰ دانش آموز از ۳۰ فرهنگ و خانواده مختلف کار بسیار سختی است. شغلی که از نظر مادی هیچ خیری ندارد و با همه سختیهایش باید عاشق شغلت باشی که بتوانی موفق باشی.
خواهر کوچکترش اما معتقد است که سختی این شغل خیلی بیش از اینهاست تا جایی که گاهی از انتخابش پشیمان میشود، از علت پشیمانی اش هم که میپرسم، میگوید: نه به این خاطر که معلمی شغل سختی است یا از پس آن برنمی آیم یا بی مهری میبینم، بلکه پشیمان میشوم به این خاطر که معلمی شغلی است که باید در آن خیلی با وجدان باشی و رفتار و عملت یکی باشد و گاهی این اتفاق نمی افتد. گاهی باید در کلاس حرفی بزنم و درسی را بدهم که با اعتقادات و باورهایم هم خوانی ندارد و این طور وقتهاست که واقعا پشیمان میشوم.
«این را بگذارید کنار سختیهای دیگر داخل کلاس، مثل اینکه یک معلم باید دید یکسانی به همه بچهها داشته باشد و اینکه حواسش باشد که با بچه ای که پدر و مادر ندارد یا وسط دعوا بزرگ میشود، یا بچه طلاق هستند و شرایط متفاوت دیگر به درستی برخورد کند». این را زهرا حیدری ۳۲ ساله عضو دیگر این خانواده گفته است، که حالا هشت سالی میشود که معلم است، هیچ وقت دلش نمیخواسته معلم شود و بعد به خاطر علاقه پدر در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کرده و قبول میشود و حالا راضی است.

لذتی که هیچ جایی نیست
راضی است چون معتقد است لذتهایی که در این شغل چشیده را هیچ جای دیگری نمیتوانسته پیدا کند. «اینکه با بچههای پاک و معصومی سروکار داری که خالصانه و بدون هیچ چشمداشتی دوستت دارند، وقتی بغلت میکنند و میبوسندت، میتوانی حس کنی درست چیزی است که از قلبشان آمده است و این حسی است که فقط میتوانیم در دنیای بچهها آن را لمس کنیم».
دانش آموزانی که حالا با خیلیهایشان ارتباطش را حفظ کرده است و میگوید: «بیش از همه با بچههای سال اول تدریسم این ارتباط عمیق را دارم که حالا پشت کنکوری هستند». اتفاقی که شاید دلیلش را بتوان در سن و سال معلمهای جوان پیدا کرد که انگار حوصله بیشتری برای دانش آموزان خرج میکنند، این معلم جوان معتقد است: «برای یک معلم جوان سخت است که صرفا درس بدهد و هیچ دغدغه ای نداشته باشد. معلمهای جوان خودشان از نسلی هستند که بعضا با جهل بزرگ شده اند و دوست ندارند جهل را آموزش بدهند. معلم باید بداند که برای دانش آموز نباید فقط معلم باشد، گاهی باید مادرش باشد وگاهی دوستش، اینکه همراهش باشد نه مقابلش و چوب بالای سرش باعث میشود که هیچ وقت فراموش نشود».
همه اینها یعنی معلم باید خودش را به روز کند و از همه نیازهای یک دانش آموز دهه هشتادی آگاهی داشته باشد، «تکنولوژِی و امکاناتی که دانش آموزان دهه هشتادی و نودی دارند در دهههای قبل نبوده و امروز چیزهایی میبینند که شاید ما هنوز هم نسبت به آن واقف نیستیم و علمش را نداریم و این خود یک چالش ایجاد میکند که تربیت معلم در کشور ما تربیت معلمی است که مختص دانش آموزان دهه ۶۰ است و هنوز سیستم به درک درستی از دانش آموز دهه هشتادی نرسیده است»؛ این را برادر این خانواده و یکی از دو قُل معلم خانواده حیدری گفته و معتقد است: تربیت ما در دانشگاه هنوز تربیت صرفا سنتی است و این نگاه همان نگاهی بوده است که نسبت به دانش آموزان دهه ۶۰ وجود داشته است.
محمد اعتقاد دارد که این نوع نگاه به تربیت را دانش آموز دهه هشتادی نمی پسندد و معلمی میخواهد که نسبت به مسائل روز آگاه باشد در حالی که حتی معلمهای دهه هفتادی که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند هم نسبت به مسائل روز و مخصوصا فضای مجازی اطلاع و علم کافی ندارند.
باز نبودن راه برای خلاقیت معلم و فضای آزادانه فعالیت درد دل بسیاری از معلمهایی است که میخواهند به این شغل مسئولانه نگاه کنند، «در آموزش و پرورش اجازه فعالیت به طور آزادانه به معلم داده نمیشود و فضای فعالیت خلاقانه برای معلم بسته شده است، بعضاً مدارس به پادگان نظامی تبدیل شده است و نگاه ایدئولوژِی محورکه بعضاً در بسیاری از پادگانها هم در حال تعدیل شدن است در مدارس ما همچنان غالب است که مدارس ما را به نهاد پرورش سرباز شبیه کرده است در حالی که ورود دانش آموز و کودک به این مسائل درست نیست».
«همه اینها سبب میشود که فضای معلمی فضای چندان آگاهانه ای نباشد و این موضوع برای معلمی که میخواهد آگاهانه تر با موضوع برخورد کند کار را سخت تر میکند»، این را این معلم جوان گفته و معتقد است: فرقی نمیکند معلم دهه هفتادی یا معلمی از دهههای دیگر و این موضوع به شخصیت معلم بستگی دارد گاهی یک معلم سن و سال دار تر میتواند خیلی عالی با دانش اموز ارتباط برقرار کند و گاهی هم برعکس این اتفاق رخ نمیدهد و در واقع این چرخه و سیستم آموزشی مریض است که به فضای تربیتی کشور آسیب میزند البته تا حدودی سکوت معلمها در سالهای گذشته کمترشده است و انجمنها و کانونها به نوعی دارند این فضا را میشکنند اما وضعیت همچنان تغییر محسوسی نداشته است.
فاطمه حیدری هم از همین معلمهای جوان است، معلمی دهه هفتادی و ۲۵ ساله که حالا سه سالی میشود که رؤیای پزشک شدنش تبدیل شده است به معلمی. مثل اکثر دبیرستانیهای تجربیخوان دلش میخواست پزشک شود اما نتیجه کنکورش، قبولی در رشته «علوم تربیتی» دانشگاه فرهنگیان بود و سالهای اول تحصیلش و شرایط نه چندان خوب دانشگاه همان انگیزههای اندک معلمی را هم در درونش خاموش کرد.

شغلی که زندگی است
«از همان اول حس تعهد و مسئولیت را درون خودم احساس کردم و چشم انداز سالهای آینده رو مرور کردم، سالهایی که قرار بود بیان و برن و هر سال روحیات سی تا کودک اضافه بشه به وجود خودت، میدونستم که داشتن حس مسئولیت به تنهایی کافی نیست و هر شغلی که درونش عشق نباشه، میشه کاری صرفا برای انجام دادن اما معلمی داستانش فرق میکرد و من این داستان رو از بَر بودم چون در یک خانواده فرهنگی بزرگ شده بودم»؛ اینها جملههای یک معلم دهه هفتادی است که معتقد است معلمی فقط یک شغل نیست و یک مسؤولیت سنگین است.
«شب قبل از روز اول مدرسه رفتم حرم و از خود حضرت معصومه(س) خواستم که کمکم کنه تا عهده دار این وظیفه بزرگ باشم و عشق بچهها رو درون قلبم احساس کنم. همین اتفاق افتاد و همون روز اول که بچههای روستا رو دیدم مهر عمیقشون رو تو قلبم حس کردم و حالا همیشه با شروع سال تحصیلی باز هم همون دعا و همون زیارت رو تکرار میکنم و شور اشتیاق و علاقه ام به معلمی هر سال بیشتر میشه»؛ این عشق و علاقه به معلمی گاهی هم البته طعم تلخی دارد.
فاطمه میگوید: سختیهایی که ساختار نظام آموزشی و سیستم آموزش و پرورش باعث آن هستند، روان یک معلم را فرسوده میکند و معلم اسیر چارچوبهایی میشود که فکر میکند بی ثمر است و من معلمی که دغدغه ام باید مطالعه و علم آموزی بیشتر باشد، درگیر تکالیف و بخشنامههای متعددی میشوم که به سرعت تغییر میکنند و بعضاً همدیگر را نقض میکنند، این اتفاق اختیار را از معلم میگیرد، خلاقیت معلم کور و ذهنش بسته میشود در حالی که قطعاً تدریسی که روتین و یکنواخت نباشد و طوری باشد که بچهها درس و معلم را یکی بدانند، ماندگاریش در ذهن بچهها بیشتر میشود.
از تفاوت یک معلم دهه هفتادی که میپرسم، میگوید: جسارت و شجاعت ما در بیان حرفهایمان و تغییر وضعیتی که وجود دارد بیشتر در این نسل دیده میشود، شاید معلمهای سالهای قبل قائل به این بودند که دنیای معلم و دانش آموز باید جدای از هم باشد، ادبیات بیشتر دستوری بود و کار دانش آموز هم اطاعت. اما اعتقاد خود من این است که مرزی بین دانش آموز و معلم نباید باشد، نقش معلمی یک نقش دو طرفه است و اگر معلمی به این اعتقاد داشته باشد اعتماد دانش آموز را هم به دست خواهد آورد.
این اعتماد وقتی مهم تر خواهد شد که همین آموزشهای کلاس، پایه تصمیمگیریهای مهم تر دانش آموز در سالهای بعدی زندگی اش را تشکیل میدهد، به گفته این معلم جوان همه حرفهایی که من معلم در کلاسم میزنم، نخستین ورودیهای ذهنی کودک و بخشی از ناخودآگاهش در سالهای بعد میشود. من با آگاهی از این موضوع، نسبت به حرف و عملی که در کلاس انجام میدهم، احساس تعهد میکنم و قطعاً این یک نگاه گذرا و موقتی نیست، چون زندگی سالهای بعد دانش آموز را هم در نظر میگیرم و میدانم شاید بخشی از تصمیمات آینده اش به حرفهای امروز من در کلاس درس گره خورده باشد.
این معلم دهه هفتادی معتقد است که مغز بچههای امروز با انواع شبکههای تلویزیونی، بازیهای کامپیوتری، تبلت و موبایل محاصره شده اما سوال اینجاست که عمق اطلاعاتشان چقدر است؟ وظیفه معلم امروز شاید این باشد که به جای دیتا دادن و اضافه کردن اطلاعات، همان دانش قبلی را به مرحله درک و فهم برساند. کاری که البته از چنین معلمهایی برخواهد آمد که عشق چاشنی بار مسؤولیت سنگین روی شانههایشان باشد.
برچسب ها :تدریس،کلاس،معلم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0